توضیحات
دانلود رایگان کتاب زمانه خراب شده
انتشارات دانشیاران مرکز تخصصی چاپ و نشر کتاب ۰۹۲۰۱۳۸۳۷۱۸
دانلود رایگان کتاب زمانه خراب شده
عزیز نسین
(۱۹۱۵ – ۱۹۹۵)
نویسنده، مترجم و طنزنویس
اطلاعات:
نام واقعی:
مَحمَت نُصرَت
تاریخ تولد:
۱۹۱۵/۱۲/۲۰
محل تولد:
آلاچاتی، شهرستان چشمه، استان ازمیر، کشور ترکیه
جنسیت:
مرد
ژانر:
رمان و داستان کوتاه طنز
تاریخ درگذشت:
۱۹۹۵/۰۷/۰۶ (۸۰ سالگی)
زندگینامه
عَزیز نَسین نویسنده و طنزنویس ترکیه است. نام او به هنگام تولد مَحمَت نُصرَت بودهاست. پس از خدمت افسری حرفهای، نسین سردبیری شماری گاهنامه طنز را عهدهدار شد. دیدگاههای سیاسی او منجر به چند بار به زندان رفتن شد. بسیاری از آثار نسین به هجو دیوانسالاری و نابرابریهای اقتصادی در جامعهٔ وقت ترکیه اختصاص دارند.
آثار او به افزون از ۳۰ زبان گوناگون ترجمه شدهاند. مهمت نصرت نسین، عزیز نسین، طنزپرداز و نویسنده چیرهدست ترکیه در ۲۰ دسامبر ۱۹۱۵ میلادی، برابر با ۲۸ آذرماه ۱۲۹۴ شمسی به دنیا آمد. ایل و تبار عزیز نسین از تاتارها بودند اما او در یکی از جزایر کوچک نزدیک به استانبول در دوران جنگ جهانی اول و سالهای پایانی امپراطوری عثمانی به دنیا آمد.
نخستین حرفهاش افسری ارتش بود اما پس از طی دورانی کوتاه شروع به نوشتن طنزهای بُررای سیاسی ـ اجتماعی خود کرد و به این دلیل سالها تحت نظر “سرویس امنیت ملی” (پلیس سیاسی و مخفی ترکیه) بود و بارها به زندان افتاد.
از جمله مترجمان آثاز عزیز نسین به فارسی میتوان از صمد بهرنگی و بهروز دهقانی نام برد. او در ۶ ژوئن ۱۹۹۵ میلادی، برابر با ۱۶ خردادماه ۱۳۷۴ شمسی از دنیا رفت. داستانهای عزیز نسین گاه به صورت جدا و بیرون از مجموعههای خود و گاه در قالب اصلی کتابها به فارسی ترجمه شدهاند.
از داستانهایی که به فارسی ترجمه شده
میتوان به این داستانها اشاره کرد: پخمه، حقهباز، خری که مدال گرفت، زن بهانهگیر، عروس محله، گردنکلفت، یک خارجی در استانبول، نابغه هوش، مگر تو مملکت شما خر نیست؟، خانهای روی مرز، داماد سرخانه، چگونه حمدی فیل دستگیر میشود؟، غلغلک، زن وسواسی، موخوره، مرض قند، طبق مقررات، گروهک کرامت و گروهک سلامت، و شارلاتان.
قسمتی از کتاب :
از داستان “سر سیخک چه جوری باید باشه؟”:
توی سرسرای مجلل هتل، مرد چاق و چله ای روی کاناپه ای که درست روبروی در بزرگ و شیشه ای هتل بود نشسته و در حالیکه پشت سر هم سیگار دود می کرد، چهارچشمی رفت و آمد رهگذران خیابان را زیر نظر داشت.
مرد چاق که روی کاناپه نشسته بود به محض اینکه آنها را دید، گفت: سلام علیکم…
پنج نفر تازه وارد به طرف او برگشتند و همه با هم جواب سلام مرد چاق را دادند. مرد چاق پرسید:
- حتما برای انجام کار مهمی به آنکارا آمدین؟
مردی که دندانهایش طلا بود جواب داد: - کار به خصوصی نداریم، برای گردش آمدیم…
بازدیدها: ۳
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.