در قسمتی از این کتاب می خوانیم: دیشب خواب دیدم که به مندرلی برگشتم و در مقابل دروازه عمارت ایستاده ام ولی مثل این که من حق ورود به آنجا را نداشتم، زیرا نرده با قفل بسته شده بود. دربان را صدا کردم پاسخی نشنیدم وقتی از میان میله های زنگ زده نگاه کردم اتاق دربان خالی بود و هیچ صدایی از آنجا…