Your cart is currently empty!
Tag: کتابخوانی
-

رباعیات حکیم عمر خیام
حکیم عمر خیام
خواجه امام حجهالحق، حکیم ابوالفتح(ابوحفص) عمر ابن ابراهیم مشهور به خیام(خیامی) نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان، منجم و شاعر ایرانی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. مولد و منشا و اصل او نیشابور بود.
ملکشاه به او احترام میگذاشت ولی رابطه سنجر با او خوب نبود زیرا سنجر در کودکی به آبله مبتلا شده بود و خیام نزد او رفت و بیرون آمد. وزیر، مجیرالدوله، از خیام پرسید: او را چگونه یافتی و به چه چیز علاجش کردی؟ امام گفت: این کودک مخوف است. خادم حبشی این سخن بشنید و به سنجر رسانید. وی چون از آبله برست. بغض امام را در دل گرفت.
وی در ترتیب رصدخانه ملکشاهی و اصلاح تقویم همکاری داشت. وفات او بین ۵۰۶ و ۵۳۰ (هجرhh ی قمری) اتفاق افتاده است. از آثار او میتوان «جبر و مقابله»، «رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات»، کتاب «اقلیدس». «رساله فی الاحتیال لمعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما»، «لوازمالامکنه» و رباعیات را نام برد.
خیام
حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی مشهور به «خیام» فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی در سال ۴۳۹ هجری قمری در نیشابور زاده شد. وی در ترتیب رصد ملکشاهی و اصلاح تقویم جلالی همکاری داشت. وی اشعاری به زبان پارسی و تازی و کتابهایی نیز به هر دو زبان دارد. از آثار او در ریاضی و جبر و مقابله رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس، رساله فی الاحتیال لمعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما، و لوازم الامکنه را میتوان نام برد. وی به سال ۵۲۶ هجری قمری درگذشت. رباعیات او شهرت جهانی دارد.
-

کتاب عقاید یک دلقک
نقد و بررسی اجمالی
کتاب «عقاید یک دلقک» اثر «هاینریش بل» است.کتاب «عقاید یک دلقک» نوشتهی «هاینریش بل» با ترجمهی « رضا زارع » به چاپ رسیده است.این کتاب را میتوان یکی از رمانهای تاثیرگذار قرن بیستم دانستکه در میان آثار هانریش بل به دلیل مضمون عاشقانه، نام جذاب و فضای نوستالژیک و عاطفیاش، شهرت بیشتری پیدا کرده است.هاینریش بل نویسندهای آلمانی است که موفق به کسب نوبل شده است.مضمون بیشتر نوشتههای او جنگ و پیامدهای آن بر زندگی و اوضاع انسانهاست.«عقاید یک دلقک» داستان دلقکی به نام «شنیر» است که از وقتی همسرش او را ترک کرده، دچار افسردگی شده است.او برای فراموشی دردهایش به نوشیدن مشروب روی میآورد.بعد از فضاحتی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآید، بهناچار به محل زندگیاش بازمیگردد.ازآنجاکه در مضیقهی مالی است، دفترچه تلفنش را باز میکند و با آشنایان تماس میگیرد.در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را مرور میکند….در خلاصه کتاب عقاید یک دلقک آمده است :
« این کتاب دربارهی دلقکی به نام شنیر است که معشوقهاش ماری او را ترک کردهو به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرضهای همیشگیاش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته.از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آوردهاست.به قول خودش “دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط میکند.”فقط دو چیز این دردها را تسکین میدهند: مشروب و ماری.مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته.او بعد از افتضاحی که در یکی از نمایشهایش به وجود میآورد و پایش را مصدوم میکند،به بن محل زندگیاش (که کمتر از دو سه هفته در سال در آن جاست) بازمیگردد.به این دلیل که او آدم ولخرجی است دیگر حتی یک پنی هم برایش نمانده.به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز میکند و شروع به تماس با آشنایان میگیرد.در این میان بارها به گذشته میرود و خاطراتش را میگوید.ماری همسر او یک کاتولیک بوده و در جوانی با هم فرار کردهاند و بدون اینکه با هم ازدواج کنند با هم رابطه داشتهاند.این امر ماری را عذاب میداده و بالاخره روزی از او فرار میکند.» -

کتاب اما
نقد و بررسی اجمالی
کتاب اما اثر جین آستین
کتاب «اما» اثر «جین آستین» است. آستین یکی از مشهورترین نویسندگان جهان است. این کتاب را «آرزو خلجی مقیم» ترجمه کرده است.
در توضیحاتی دربارهی این کتاب آمده است :
«اما، نام رمانی از جین آستن است که دربارهی برداشت نادرست از دلباختگی نوشته شده است.
این رمان نخست در دسامبر ۱۸۱۵ میلادی (برابر با آذر یا دی ۱۱۹۴ خورشیدی) به چاپ رسید.
مانند دیگر رمانهایش، آستن در این داستان هم به درگیریها و دلبستگیهای زنان در دوره جورجی انگلستان میپردازد.
پیش از نوشتن داستان آستن نوشت “میخواهم قهرمان زنی بیاورم که هیچکس جز از خودم خیلی دوستش نخواهد داشت.”
در نخستین بند داستان، کاراکتر نامی رمان را اینگونه نگاشته میکند: “دوشیزه ٳما وودهاوس دختری زیبا، باهوش و پولدار.”
البته اما شاید اندکی لوس باشد، خودش را در پیوند دادن زوجها خیلی دست بالا میگیرد،
از پیامدهای سوسه دواندن در کارهای دیگران ناآگاه است و رفتار دیگران را نیز بد برداشت میکند.
این داستان گونهای از رمان تربیتی است.»
در بخشی از رمان عاشقانه اما میخوانیم
اما چه موقعی که سوال میکرد و چه موقعی که گوش میداد، میلرزید ولی هیجان خود را بهتر از هریت مهار میکرد.
صدایش نمیلرزید ولی ذهنش از اینجور شکل گرفتن احساسات، از این خطری که ناگهان علم شده بود،
از این سردرگمی ناگهانی و حیرت و سراسیمگی، به تلاطم افتاده بود…
به حرفهای هریت که گوش میکرد، در باطن رنج میکشید ولی حفظ ظاهر میکرد…
اما اگر قسمتهای نامفهوم و تکراری حرفهای هریت را کنار میگذاشت به اصل مطلب میرسید
و غم وجودش را فرا میگرفت.
به خصوص که یادش میافتاد خودش در تقویت حسن نظر آقای نایتلی به هریت نقش کوچکی نداشته است.
-

کتاب مرگ ایوان ایلیچ
نقد و بررسی اجمالی
کتاب لئو تولستوی ، مرگ ایوان ایلیچ داستان یک قاضی صاحب منصب روسی را نقل میکند که از قشر مرفه و خوشگذران زمان خویش محسوب میشود،
اما بر اثر بیماری اندک اندک به خود میآید و این سرآغاز معرفتی جدید برای وی میشود
لئو تولستوی به جای اینکه داستان ایوان ایلیچ را با زندگی او آغاز کند، با مرگ او آغاز میکند و با زندگی او پایان میدهد.
پیام داستان نیز ساده و روشن است و تقریبآ همانند همه نوشتههای تولستوی درصدد القای این نکته است
که نوعی از زندگانی که آدمیزاد در پیش گرفته غلط است و شایسته این است که به فطرت خویش بازگردد.
لئو تولستوی، نویسنده روسی، در سال 1828 در یکی از شهرهای مرکزی روسیه متولد شده
و در عمر 82 ساله خویش رمانهای تاریخی ای همچون «جنگ و صلح» ، «آناکارنینا» ، «پتر اول»
چندین مجموعه زندگینامه از مشاهیر جهان و چندین داستان کوتاه به نگارش در آورده است.
کتاب حاضر را انتشارات «باران خرد» منتشر کرده است و در اختیار شما دوستداران کتاب و کتابخوانی قرار می گیرد.
نقد و بررسی تخصصی
کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی
بسیاری این اثر تولستوی را بهترین اثر او حتی بهتر از اثر مشهورش یعنی «جنگ و صلح» میدانند.
این اثر یکی از موجزترین کتابهای تولستوی است.
تاکنون نقدهای بسیاری بر این اثر تولستوی نوشته شده است.
با هم کمی درمورد آن میخوانیم

انکار ، خشم و سرانجام پذیرش در نقدی بر داستان لئو تولستوی آمده است :
« ایوان وقتی به مرگش نزدیک میشود ، مراحل انکار، ترس ، خشم ، انزجار و در آخر پذیرش را پشت سر میگذارد.
ابتدا نمیخواهد مرگش را قبول کند ، به زندگی گذشته و لذتهای بچگی اش چنگ میزند ، مرگ را شبیه چاهی میبیند که انتهایش تاریکی مطلق است.
ولی رفته رفته مرگ آینه ای مقابل زندگی پیشین خودش میشود ، اشتباهاتش را مثل پتکی به صورتش میکوبد و او را به خودشناسی میرساند.
ایوان در راه رسیدن به مرگ ، مراحل معرفت و شناختش را طی می کند. و در آخر، انتهای همان چاه سیاهی که انتظارش را می کشید،
روشنایی را مییابد. تولستوی در این کتاب از مرگ به عنوان ابزاری برای نشان دادن ارزش زندگی استفاده کرده است
و چه خوب و دقیق هم کارش را بلد بوده.
“ایوان ایلیچ” که معادل واژه اش “انسان فانی” یا همان “آدمیزاد” است ، تک تک ما انسان ها هستیم ، بدون استثنا.
و سرنوشت زندگی ایوان ایلیچ، سرنوشت بشر است. که همه طرز زندگی اشتباهی را پیش میگیریم،
و وقتی بوی مرگ به مشاممان خورد، همهی ما به این سوال برمیخوریم که “آیا واقعا زندگی کرده ام؟
” و انگار چیزی بهتر از مرگ، نمیتواند نشانگر زندگی ما باشد.»