کتاب از بیهود تا مریوان

کتاب دفاع مقدس

موقعیت روستای بیهود

بیهود روستایی در دهستان پیشکوه بخش مرکزی شهرستان قائنات استان خراسان جنوبی ایران است.

بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱٬۷۸۵ نفر (در ۵۸۰ خانوار) بوده‌است

که کتاب از بیهود تا مریوان در مور شهدای این ناحیه نوشته شده است.

دهستان پیشکوه از به هم پیوستن تعداد هفت روستای هم‌جوار در محدوده شهرستان قائنات تشکیل شده

و به لحاظ دارا بودن محدوده جغرافیایی معینی برای تشکیل یکی از واحدهای تقسیمات کشور به عنوان «دهستان» انتخاب شده‌است. مرکز این دهستان، بیهود می‌باشد. روستای بیهود در فاصله ۵۰ کیلومتری شهر قاین قرار گرفته‌است

یاد شهید «علی نصرالهی» و شهدای روستای بیهود قائنات از توابع خراسان جنوبی برگزار شد.
در این مراسم کتاب «از بیهود تا مریوان» زندگی نامه شهید «علی نصرالهی» به قلم «مریم جهانکشته» ، با حضور مسئولان و خانواده شهید رونمایی شد.
 بیان خاطرات فتح خرمشهر و نحوه باز پس گیری از زبان راوی دفاع مقدس از دیگر برنامه‌های این یادواره بود.
در این مراسم از خانواده‌های معزز شهدا روستای بیهوبد با اعطای لوح سپاس تجلیل به عمل آمد.
این مراسم که به همکاری بنیاد، سازمان بسیج ادارات و کارمندان سپاه امام رضا(ع) و با رعایت کامل پروتکل‌های بهداشتی برگزار شد، سرهنگ رجبی رئیس انجمن بسیج هنرمندان، جهانگیر فیض آبادی جانباز و راوی دفاع مقدس، محمد حسن صمدی رئیس بنیاد منطقه یک مشهد، فرمانده‌هان پایگاه و اعضای بسیج،  احاد مردم به ویژه خانواده‌های شهدا و ایثارگران حضور داشتند.

شهید حاج علی نصرالهی

وی بسیار خانواده دوست بودند و احترام خاصی برای پدر ومادر شان قائل بودند،

در تابستان امسال مرحومه مادر شهید به خودم میگفتند خداوند رحمت کند

حاج علی مارا هرچه ازاذکار خدا یاد میگرفتند به من هم یاد میدادند

در سال ۱۳۶۶ وقتی از شهید نصرالهی خبری نشد شوهر خواهر ان شهید که پدر بنده میباشند و برادر شهید به مناطق عملیاتی رفتند

وحدود ۱۰_۱۲روز را به جستجو پرداختند تا این که نشانی یکی از همزمان ان شهید راپیدا وسپس برای ملاقات همرزم شهید راهی تربت شدند ودر ان ملاقات همرزم ان شهید عنوان میکند که دراین عملیات نقشه عملیات لو رفته بود ودشمن بعثی نیرو هارا قیچی کردند وتنها چند نفر بیشتر از بچه ها برنگشتند

سلام خاطراتی از شهید حاج علی نصراللهی از لسان همسر گرامی ان شهید در سفر اخر ان شهید گفتند

که خوابی زیبا دیده‌اند اما هر چه خانواده اصرار کرند خواب خود را تعریف نکردند

ولی از کارهای که انجام می دادند معلوم بود که خواب شهادت شان را دیده بودند تمام اجناس مغازه شان را می فروشند

و به من گفتند که به کسی بدهی ندارم اما راجع به طلب هایم هر کی اورد که اورده هر کی هم نیاورد من حلالش کردم

موقع اعزام هم با بچه‌ها برای بدرقه شان تا راه اهن رفیتم در بین راه به بچه‌ها گفتند هر کس برای خودش خرید کند

بعد از خرید هم, با بچه‌ها خدا حافظی کرند

و رفتند و این اخرین باری بود که ما ان شهید بزرگ وار را دیدیم

سلام خاطر ه ای از شهید حاج علی نصراللهی از زبان اقای محمد عرب شهید بعد از مجروحیت به بیهود امده بودن

بر اثر اثبات ترکش کمر ایشان چنان زخم شده بود که دو حفره ایجاد شده بود

که انگشت در ان جا می شد و زخم عفونت کرده بود طوری که خواهر شان براشون ضد عفونی میکرد

به یکباره گفتند طرح لبیک اعلام شده می خوام برم جبهه بهشون گفتم با این وضعیت خطرناکه

براتون به من گفتند یعنی شما نمی میری ؟ گفتم چرا اخه حرفمو قطع کردن و گفتند این قدر میجنگم تا پیروز بشیم یا کشته بشیم.

مریم جهانگشته

آشنائی با سرکار خانم مریم جهانگشته نویسنده کتاب از بیهود تا مریوان نویسنده کتابهای دفاع مقدس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *