مجموعه کتاب های انجمن نویسندگان ایران

با همکاری جمعی از نویسندگان

گرداورنده: اعظم داشبلاغی

 

 

 

آشنائی با انجمن نویسندگان ایران

انجمن نویسندگان ایران
انجمن نویسندگان ایران از سال 1396 توسط استاد سجاد نقیبی پایه گذاری شد و توسط استاد بانو دانش توسعه یافت و مدیریت آن توسط بسیاری از اساتید که ارادت به قلم داشتند گسترده شد و گروه های زیادی شامل:
#آموزش_انواع_شعر
#آموزش_فیلمنامه_نویسی
#آموزش_داستان_نویسی
#آموزش_رمان_نویسی
#آموزش_داستان_مینیمال
#آموزش_داستان_کودک
#آموزش_دلنوشته
#آموزش_مکاتب_ادبی
#آموزش_ویراستاری
#آموزش_گویندگی_و_اجرا
#آموزش_فراروایت
#آموزش_مقاله_نویسی و…
#کتابخانی_عمومی
#نقد_داستانها
#ویراستاری_کتابها
#طراحی_جلد_عکس_نوشته_کاور
#طراحی_لوگو_تیزر
#چاپ_کتاب_شعر_داستان_دلنوشته_گروهی
#چاپ_شخصی_رمان_داستان_کوتاه_شعر و…
#تشکیل_مسابقات_و_چالش_نویسندگی
#برگذاری_جشنواره_داستان_نویسی
فعالیت خود را شروع کرده و همچنان در حال خدمت به تمام دوستداران به قلم و فرهنگ بوده و هست.
این موارد بُعد کوچکی از فعالیت های انجمن نویسندگان ایران است که همواره سعی کرده است، از استعداد جوانان و علاقه مندان به قلم و کتاب نویسی حمایت و آن ها را به مسیر درست قلم هدایت کند.
انجمن نویسندگان ایران پیشرو هدف بالندگی و پویایی در بخش نویسندگی همواره تلاش کرده تا علاقه مندان به این باب را در راستای شکوفایی، رشد و نمو کمک کند و به سکوی افتخارات و پرورش صحیح برساند.
ما خوشحالیم که خانواده ای پویا تشکیل داده ایم تا از دل آن ها هزاران مسیر سبز و روشن در ذهن و دل شما ایجاد کنیم.
ما بسیار مفتخریم که در راستای، دنیایی نو، نگاه و قلم زیبا گام برداشته ایم، تا شما را همراهی کنیم و به بلوغ فرهنگی و هنری در هر ژانر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… همراهی کنیم.
ما اینجاییم تا به قلم بُعد و مسیر درست دهیم، تا با هم در این خانواده سبز و قلم خروشان و کنار همدیگر چون چشمه ای از رویاها سرچشمه بگیریم و به تمام نهال های علاقمند به دانش نویسندگی و هنر و فرهنگ آبیاری دانش و جوهره ی قلم را بشناسانیم. اینجاییم که ماندگار و همیشگی شویم…

 

آمده ایم که در میان دیدگانتان همیشگی شویم…
آمده ایم که رویاهای شما را شریک شویم…
ما سقف آرزوهایمان را با نگاه شما می سازیم.
بربلندای شعرهایمان شما را می خوانیم.
آری، شمایی که با وجودتان، باعث می شود ما بیشتر دیده می شویم، در سطر سطر کلمات آمده در بستری کتاب که خیال را به رقص در آورده…
حال که دلمان پیوند مشترک دارد و ما همذاهان همیشگی هم شده ایم…
آمده ایم که قلم و نگاه را به تمامیت انسانیت نشان دهیم…
ما آمده ایم، تا قلم را زنده نگه داریم و برای رسیدن به بالهای پروازمان رقص خیالی به پا کنیم، رویای پرواز را در سرمان بپرورانیم و با حس خوب یک رویا زندگی کنیم…
ما آمده ایم تا سرنوشت رویاها را در برگ برگ سرنوشت و چشمان منتظر تو جستجو کنیم…
ما آمده ایم تا جهان را با کلمات جادو کنیم و آسمان دل ها را کشف کنیم تا ماندگار شویم.
ما نویسنده گان انجمن نویسندگان ایران برای شما هدیه ای بی همتا چون کتاب آورده ایم، تا سفر های خیالی را با شما همراه شویم و شما را در بهبه ی زندگی گاهی لبخند و نگاه عاشقانه مهمان کنیم و گاهی در حس یک رویا شما را لمس کنیم تا زندگی را با طلوع یک رویا به سرانجام برسانیم.

اینجاییم تا با شما و در نگاه و ذهن شما ماندگار شویم.
تقدیم به تمام دوستداران کتاب و کتاب خوانی
اعظم داشبلاغی

 

آشنائی با نویسندگان:

سرکار خانم اعظم داشبلاغی

اعظم داشبلاغی هستم اهل شهر اقای غریبم مشهد و الرضا، از ده سالگی با نوشتن داستان و دلنوشته شروع به قلم زدن کردم و از سن 9 سالگی به آموختن و خواندن کتاب های مختلف مشغول شدم.
اولین داستان من در جشنواره کودک منتشر شد و این شد انگیزه من برای رویایی که حالا حقیقی شده.
حالا در سال 1400 به رویاهایی که همیشه ارزو داشتم روبه رو شدم…
با قدردانی از خانواده و همچنین انجمن نویسندگان ایران تمام الطاف دوستان را می خواهم جبران کنم.
با تشکر از همه شما که همراه مایید

اعظم داشبلاغ
سرکار خانم اعظم داشبلاغی

 

جناب آقای حسین برادران

می توان با خدا پرواز کرد
سفره دل را برایش باز کرد
می توان درباره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
می توان با اوصمیمی حرف زد

سپاس پروردگار بی همتا را که الطاف بی پایانش چون خورشیدی فروزان پرتو افشان راهم شد تا در عبور از بیراهه جهل وظلمت تن به سیاهی نسپارم
بی نهایت مسرور وشادمانم که با یاری دانای بی همتاو عنایت بزرگوارانی که نام ویادشان همواره در خاطرم جاودانه است یکبار اندیشه نارسایم پر گرفت تادر فضای مملو از صفا وصمیمیت حقایق را تجربه وتلاش چند ساله ام را سامان دهم.
بی تردید نگارش این مجموعه مرهون زحمات بی دریغ اساتید ارجمند انجمن نویسندگان ایران هست. که همواره ودر همه حال در نهایت صبرو شکیبایی به یاریم شتافته ومورد لطف ومحبتم قرار داده اند
هیچگاه اجازه ندهیده مشکلات تان شما را هل دهند رویاهاتان شما را هدایت کنند
اینجانب غلام حسین برادران آجیلیان کارمند حدود ده سال به کار نویسندگی مشغول می باشم وچهار سال در انجمن نویسندگان ایران عضو هستم که از اموزسها وکلاسهای استادان برتر نویسندگی درسهایی اموختم حدود یکصدو پنجاه داستان کوتاه نوشتم
در پایان اجازه می خواهم تا این مجموعه کوچک را به پاس عاطفه ومحبت بی شائبه که هیچ گاه فروکش نخواهد کرد به مهربان ترین کسان خویش همسر وفرزند گرامیم تقدیم می کنم

 

سرکار خانم شیما سلطانی زاده:

شیما سلطانی زاده کارشناس ادبیات داستانی
کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی
رئیس هیات مدیره انجمن ادبی دانشگاه آزاد شهید صدر زاده
عضو شورای دانشجویی
پژوهشگر و نویسنده و شاعر
-نقاش
#شروع_فعالیت_ادبی_وهنری :
نوشتن را به شکل حرفه ای از حدود سال ٨۵آغاز کردم
ولی ابتدای کار نوشتنم از نه سالگی در دبستان ،
شروع شده است
که بعد از آن در دبیرستان دست نوشته هایم را همراه با طراحی و نقاشی در مدرسه با نام مستعار قاصدک دراختیاردیگران می گذاشتم مخاطبین من هم کلاسی ها و هم سن و سالهای خودم بودند
در کنار کار نوشتن داستان و تدریس مبانی آن ، به سرودن شعر- هم مسیر با جریانات نو شعری -مشغول هستم و به نقاشی نیز علاقمند بوده
و با دو تکنیک رنگ روغن و مدادرنگی کار می‌کنم و اثار زیادی هم دارم.
من فکر می‌کنم با چاپ هر اثر وارد فضای جدیدی از آزمون و خطا می‌شوم تا در این عرصه متوجه شوم چگونه میتوانم با مخاطبین فرضی خود ارتباط برقرار کنم
و چگونه میتوانم دنیای موازی جهان متنی خود را با دنیای حقیقی به پیش ببرم
و انعکاسی از وجودم را برای دیگران به ثبت برسانم
از خانم اعظم داشبلاغی بابت کمک به چاپ چند اثر کوتاه سپاسگزارم

سرکار خانم شیما سلطانی زاده

بیوگرافی فرشته شریفیان

من فرشته شریفیان، در دمادم طلوع زندگی‌ام قلمی به دست داشتم و ذوقی به خرج می‌دادم و شعری به وصف دل خود می‌نوشتم، ولی سر نوشت مسیر زندگی‌ام را تغییر داد. بیست و پنج سال از قلم و دودمان کتاب دور ماندم، بعد از فارغ شدن از سلطه کار مداوم و زمانی که بازنشستگی به سراغم آمد، باز هوای قلم و کاغذ در وجودم ریشه دواند و شروع کردم به نوشتن. گاهی نوشته‌ای از دلم برآید که بر کاغذ می‌آورم و گاهی حس کودکانه‌ای که نکردم، بر من مستولی می‌شود. داستان‌هایی از کودکان نوشتم و در جایگاه عشق کتاب قرار گرفتم و کاغدی که به دست می‌گرفتم، مانند آن بود و دنیایم را که سال‌ها گم کرده بودم پیدا کردم. سوادی در خوره دید ندارم، سوم راهنمایی قدیم دارم و در میان سالی به سر می‌برم که متولد۳/۱/ ۱۳۵۱ هستم و ادامه عمر را خدا داند و بس. به امید پله‌هایی که در آرزویش مانده‌ام…

سرکار خانم فاطمه ملکی

فاطمه ملکی متولد ۱۳۷۵/۸/۲ در استان قزوین، شهرستان آبگرم چشم به جهان گشودم، نویسندگی را از سال ۱۳۹۵ به طور رسمی آغاز کردم. حرفه‌ام نویسندگی است و به تازگی قصد دارم در زمینه فیلم نامه نویسی فعالیت داشته باشم. از آثار من می‌توان به مجموعه کتاب‌های گروهی«حس یک رویا» و«حس یک خیال»و رمان«فراتر از سیاهی شب»را نام برد. هرگز به در آمد کارش فکر نمی‌کنم، برای من کیفیت کار‌هایم و رضایت مخاطب مهم است.

سرکارخانم کوثر رضائی

سمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ
نون سوگند به قلم و آنچه مى ‏نویسند
مَا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ
[که] تو به لطف پروردگارت دیوانه نیستى
وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ
و بى‏ گمان تو را پاداشى بى‏ منت‏ خواهد بود
وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ
و راستى که تو را خویى والاست
فَسَتُبْصِرُ وَیُبْصِرُونَ
به زودى خواهى دید و خواهند دید .

این جانب کوثر رضائی ته تغاری زمستان ، در سرزمین شقایق های وحشی دیده به جهان گشودم‌. نویسنده سه داستان کوتاه از کتاب رویای پرواز هستم ،رویایی که به لطف خداوند برایم به واقعیت مبدل شد.

خورشید بیدار می شود و جهان روشن
دنیا به چهره ی پر فروغ زندگی چشمک می زند، و حیات نفس نفس می زند در میان تکاپوی روز مرگی ها!
اری احساس قشنگ قلبم
رویای رسیدن به تو پرواز را ممکن می کند.

سرکار خانم زهرا سلاجقه

به نام خدایی که قلم را رام کرد
در دستانم گرمایی حس می کنم، گرمایی از نوشتن.
در ذهنم غوغایی از ترافیک نوشته ها و تخیلاتم صف کشیده
در قلبم شوق و شوری در قلیان است، جوششی از دلنوشته هایم!
نوشتن را از جایی شروع کردم که مبدام قلم و مقصدم کاغذ سفید با خط‌های موازی آبی رنگ دفترهای نصفه نوشته‌‌ی مدرسه‌ام بود.
بیشتر و بیشتر که نوشتم فهمیدم کاغذ بهترین همدمم برای درد و دل‌هایم خواهد بود.
من زهرا سلاجقه زاده‌ی هشتمین روز از ماه کماندارها با عنصر آتش در سال هزار و سیصد و هفتاد و هفت، از دیار کرمان سرزمین مردمان خونگرم هستم.
از زمانی که قلم بر ورق رقصاندم، در سرزمین رویاها گم و هم‌نشین کتاب‌ها و پری‌های قصه‌گو شدم و داستان می‌سرایم.
می‌دانم آرزوها دستاوردهای آینده‌ هستند، پس می‌کوشم تا بر اوج سرزمین قصه‌ها بال بگشایم و پرواز کنم.
بوسه می‌زنم بر دست تک‌تک عزیزانی که پری به بال‌هایم چسباندند تا راحت اوج بگیرم، به خصوص خانواده‌ مهربانم را دلگرمی را برایم ارمغان آوردند.

سرکار خانم احمد قلمدون

سلامی به وسعت آسمان

شب های سرد را گذراندم تا در طلوعی زیبا به روزهای گرم برسم.
درطلوع نوشته هایم ، شما را که می دانم معنی تاریکی و روشنی را می دانید ، شریک لحظه های نوشتنم می کنم.
اکرم احمدی هستم از نژادآریایی متولد ۸ تیر ۱۳۶۲ ، کمی ذوق دارم و دستی به قلم.
گاهی می شنوم و می بینم و می بویم و آنچه حس می کنم می نویسم.
سعی می کنم انسان گونه باشم و بنویسم.

 

سرکار خانم زهرا رضازاده

به نام خدایی که به من گفتن آموخت.
زهرا رضازاده هستم عضو کوچکی از انجمن نویسندگان ایران.

دستم کوتاه بود و زبانم ناتوان از ابراز محبت به کسانی که دوستشان دارم،
پیش از آنکه زبان شعر را بیاموزم و با اعجاز واژه ها لایه پنهان وجودم را به نمایش بگذارم و جسارت ابراز داشته باشم.
قلم نیرویی عظیم به فکر و جانم بخشید و محال را به ممکن و عشق را به کلام نزدیک کرد.
خوب می دانم هنوز تا رسیدن به مقصد راه درازی در پیش است و ناهمواری هایی پیش رو، اما آموخته‌ام که خواستن نیمی از مسیر است و باورش نیمی دیگر از مسیر را آسان تر می نماید.
امید به این که قدم هایم نلغزدو قلمم به بیراهه کشیده نشود و با غرور بیجا از آموختن لحظه ای غافل نشوم و سخنان بزرگان را ارج نهم تا به سر منزل مقصود، آنچه شایسته من است و من در پی اویم برسم.

سرکار خانم فاطمه چوبدار

نویسنده و نقاش فاطمه چوبدار، داستان نویس، دلنویس و ویراستار انجمن نویسندگان ایران.
دارای مدرک کارشناسی نرم افزار و متولد بیست و پنج مرداد یک هزار و سیصد و هفتاد و هشت، زاده‌ی شهر باران و ساکن تهران.
در دنیا چیزی جز قلم نمی‌تواند بلند پروازی و رویاهای مرا به تصویر بکشد.
قلم، دنیا، رویا و بال پرواز من است…

 

 

فاطمه چوبدار

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Optimized with PageSpeed Ninja