توضیحات
دانلود رایگان کتاب زندگی پر پیچ و خم «لولیتا»
انتشارات دانشیاران مرکز تخصصی چاپ و نشر کتاب 09201383718
دانلود رایگان کتاب زندگی پر پیچ و خم «لولیتا»(ولادیمیر ناباکوف)
طرح داستان
هامبرت هامبرت، یک محقق ادبی در اروپا، مرگ نابهنگام معشوقۀ کودکی خود، آنابل لی، را توصیف میکند. به ادعای وی، عشق بیسرانجام او به آنابل موجب تمایل او به دختربچههای جذاب ۹ تا ۱۴ ساله میشود. او با وانمود کردن به مطالعۀ کتاب در یک پارک عمومی و تحریک شدن با دخترانی که اطرافش بازی میکنند، در فانتزیهای جنسی خود افراط میکند. علاوه بر این به دیدار یک فاحشۀ ۱۶–۱۷ ساله میرود و تصور میکند که سه سال کوچکتر است. بعد از اینکه بخاطر روابطش از طرف پلیس دچار مشکل میشود، با یک زن بالغ لهستانی با رفتاری کودکانه به نام والریا ازدواج میکند. ازدواج هامبرت با والریا فسخ میشود و بعد از ملاقات با یک روانپزشک، به شهر کوچک نیوانگلند میرود تا نویسندگی کند.
درباره داستان
هامبرت دربارهٔ ملاقات و محبت دختر ۱۲ سالۀ یک خانوادۀ فقیر رویاسازی میکند که توافق کرده خانهشان را اجاره کند. یک کیف گرانقیمت از اسباببازی میخرد تا به دیدار خانواده مک کو برود ولی میفهمد که خانهشان در آتش سوختهاست. خانم هیز پیشنهاد میکند که هامبرت در خانۀ آنها اقامت کند. او هم به رسم ادب و با بیمیلی به دیدن خانهشان میرود، چون «تمام دلایلش برای آمدن به این شهر از بین رفته بود». او میخواهد پیشنهاد شارلوت هیز بیوه را رد کند تا اینکه دختر ۱۲ سالۀ او، دولورس را میبیند که با نامهای «لو»، «لولا» یا «دالی» شناخته شدهاست. هامبرت سریعاً شیفته دخترک میشود و به شباهت غیرطبیعی او به آنابل اشاره میکند و توافق میکند که در خانۀ شارلوت بماند تا نزدیک دخترش باشد. او پنهانی، دخترک را «لولیتا» مینامد.
و لولیتا
وقتی «لولیتا» در کمپ تابستانی است، شارلوت که عاشق هامبرت شدهاست در نامهای به او میگوید که یا باید با او ازدواج کند یا از آنجا برود. هامبرت با ازدواج با شارلوت توافق میکند تا کنار لولیتا زندگی کند. شارلوت نسبت به بیمیلی هامبرت به خودش و علاقۀ او به لولیتا بیتوجه است. تا اینکه دفتر خاطرات هامبرت را میخواند و از احساسات واقعی و قصد او باخبر میشود. شارلوت، لولیتا را به مدرسه تهذیب اخلاقی میفرستد و تهدید میکند که به همه بگوید که هامبرت یک «متقلب جانی، نفرتانگیز و منفور» است. درهرحال، سرنوشت طرف هامبرت را میگیرد: شارلوت حین عبور از خیابان در تصادفی کشته میشود.
هامبرت، لولیتا را از کمپ میگیرد و تظاهر میکند که شارلوت در بیمارستان است. به جای برگشت به خانه، او لولیتا را به یک هتل میبرد. او برنامه میریزد که هرشب به لولیتا یک قرص خواب دهد (درکل ۴۰ قرص دارد) تا در حالت بیهوشی با او عشقبازی کند (بدون آمیزش). وقتی منتظر است اولین قرص اثر بگذارد، در هتل میچرخد و مردی را ملاقات میکند که گویا او را میشناسد. هامبرت به اتاقش برمی گردد و سعی میکند به لولیتا تجاوز کند ولی میفهمد که دارو خیلی ضعیف است. درعوض، صبح روز بعد، خود لولیتا برای سکس پیشقدم میشود و توضیح میدهد که در کمپ با یک پسر خوابیده بودهاست. بعداً هامبرت فاش میکند که شارلوت مرده و لولیتا مجبور است پدرخواندهاش را بپذیرد تا به یتیمخانه نرود.
در ادامه
لولیتا و هامبرت دور کشور میچرخند. برای جلوگیری از رفتن لولیتا پیش پلیس، هامبرت میگوید اگر دستگیر شود، لولیتا محجور شده و تمام وسایلش را از دست میدهد. همچنین با غذا، پول یا رویدادهای تفریحی به او رشوه میدهد اگرچه میداند که لولیتا عاشقش نیست. یک سال بعد از گذر در آمریکای شمالی، این دو در شهر دیگر نیوانگلند ساکن میشوند و لولیتا به یک مدرسۀ دخترانه میرود. هامبرت خیلی سختگیر شده و اجازه نمیدهد لولیتا در فعالیتهای بعد از مدرسه شرکت کند یا با پسرها معاشرت کند. بیشتر مردم شهر این کارها را نماد یک پدر دلسوز میبینند.
لولیتا التماس میکند تا در نمایش مدرسه شرکت کند و هامبرت با بیمیلی در ازای توجه جنسی بیشتر میپذیرد. نمایش توسط آقای کلر کوئیلتی نوشته شدهاست. کوئیلتی به یکی از تمرینات میرود و تحتتأثیر بازی لولیتا قرار می گیرد. شب قبل از افتتاحیه، لولیتا و هامبرت بهشدت باهم دعوا میکنند و لولیتا فرار میکند. هامبرت به جستجو میرود تا اینکه لولیتا را در حال خروج از یک تلفنخانه پیدا میکند. لولیتا راضی و سرحال است و میگوید «یک تصمیم عالی گرفتهاست.» آنها با هم نوشیدنی میخورند و لولیتا به هامبرت میگوید که به نمایش اهمیت نمیدهد و میخواهد به سفرشان ادامه دهند.
درحالیکه لولیتا و هامبرت دوباره به غرب میروند، هامبرت حس میکند کسی تعقیبشان میکند و بهشدت دچار پارانویا میشود و شک میکند که لولیتا با بقیه توطئه کرده تا فرار کند. دخترک مریض میشود و در بیمارستان میماند درحالیکه هامبرت در یک متل در همان نزدیکی اقامت میکند. یک شب لولیتا از بیمارستان ناپدید میشود. خدمه به هامبرت میگویند که «عموی دختر» او را مرخص کردهاست.
او حقیقت را فاش میکند: کلر کوئیلتی بعد از تعقیب آنها، لولیتا را مرخص کرده و سعی کرده او را ستاره یکی از فیلمهای پورنوگرافیکش کند. وقتی دخترک امتناع میکند، کوئیلتی او را بیرون میکند. او شغلهای عجیبی را امتحان میکند تا اینکه با شوهرش آشنا میشود. هامبرت از او میخواهد شوهرش، دیک، را ترک کرده و با او زندگی کند اما لولیتا قبول نمیکند. درهرحال هامبرت پول زیادی به او میدهد و میرود.
و در پایان
هامبرت، کوئیلتی را پیدا میکند و میخواهد او را بکشد، ولی ابتدا میخواهد دلیل مرگش را به او بفهماند. نهایتاً هامبرت به کوئیلتی شلیک کرده و میرود. کمی بعد، برای رانندگی در سمت غلط جاده و انحراف دستگیر میشود. داستان با کلمات پایانی هامبرت برای لولیتا تمام میشود که برای او آرزوی سلامتی میکند و فاش میکند که این رمان خاطرات زندگی اوست تا بعد از مرگ خودش و لولیتا چاپ شود.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.