سخن گفتن از فروغ فرخزاد و شعرش آنهم در یک نگاه و در چند صفحه کار بسیار دشواری است. عامل این دشواری به این سبب است که او و شعرش پدیده هایی هستند که در کلیت خود به دلیل آشکار کردن و برملا ساختن چهره واقعی ما که همواره دوست داریم پنهان بماند.

و شاید این در خمیره ماست که چهره هایی پنهان یا پنهانکار بمانیم.
در فضای فرهنگی ما یا اصولا فهمیده نمی شوند و در زیست فرهنگی ما تداوم نمی یابند و مورد پرسش قرار نمی گیرند. و یا زیر کوهی از نوشته های ضد و نقیض و خاطره نگاری های نارشون و روزمرگی هایی که ما به خطر نیقتادن ادامه حیاتمان به انها محتاجیم به گونه ای مدفون می شوند که هسته اصلی انها در پرده می ماند.
نتیجه این می شود که یا به این چهره ها با شیفتگی نگریسته می شود و یا با نفرت.
شیفتگی و نفرت هم هر دو کور می کنند.

در صورتی که هریک از این چهره ها باید قاعدتا برای ما به معضلی بدل شوند و سوه یهای مختلف کار و زندگی شان سنجیده شود.
پس این نوشته فقط می تواند جستجویی باشد در متن شعر فروغ فرخزاد. یا بهتر بگویم قرائتی از او که طبعا تمامیت شلعر و شعرش را مد نظر دارد و نه دوره خاصی از زندگی و حیات او یا شعرش را .
به دلیل صمیمیت و شهامتش با وجود این هنگامی که از ویژگی های کار او سخن می رود بیشتر شعرهای او واپسینش موضوع بحث ماست.

فروغ فرخزاد:

شاعر نام آشنای دوران معاصر، در سال 1313 در محله ی امیریه تهران متولد شد. او در مدت زندگی کوتاه خود، پنج دفتر شعر را منتشر کرد: اسیر ، دیوار ، عصیان ، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد. شعر فروغ افزون بر ایران، در سرزمین های پارسی زبان مثل تاجیکستان نیز خیلی مقبولیت داشت .
فروغ در شانزده سالگی با پرویز شاپور ازدواج کرد و پسری به نام کامیار حاصل ازدواج آن ها بود. آنان اگرچه عاشق همدیگر بودند لیک چهار سال بعد در سال 1334 از هم جدا شدند.

در این میان مجموعه اشعار او به نام تولدی دیگر و سپس : ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، از فروغ منتشر شد و خیلی مورد ستایش قرار گرفت و فروغ را بیش از پیش دوست داشتنی کرد. “ اسیر” نام نخستین مجموعه شعر فروغ فرخزاد است که شامل 29 شعر می باشد.