توضیحات
کتاب جناب زندگی
دانیال قدیری مولف کتاب جناب زندگی
سراینده اشعار شعر سپید
مجموعه شعر سپید
سلاخی میشوم
میان عقل ودل
ماندن یارفتن
میان روح وجسم
پرکشیدن وبودن
ودل کندن ازعشق هایی
درنهایت وابستگی
می پاشم
مانند شوروی
دیگر حتی به خودم
برنمی گردم.
درآستین آرزوهایم
مارخوابیده بودو
هیچ عصایی مارنشد.
تاایمان بیاورم
به افکارم
بلکه جنگید
وجنگید
تاخون رگهایم جوش آوردندو
غل غل صدایشان آمد
وگرگها بیدار
در رگهایم دویدند.
ازمن
پیراهنی باقی نماندو
ازخاطراتم نیز..
باهمه آمال وآرزوها
شبیه قهرمان یک فیلم تراژدی
میمیرم..
اما برای چه؟
می دانم بعدمن
یک روزعشق
مرا می فهمد…
میخواهم عاشقت باشم
میخواهم عاشقت باشم
گرچه محکومم به سنگسار!!
هرروز حبس میشوم
درحصار این عشق،
مانند نفسهایی
که سخت میشود،
هنگام دیدنت.
میدانم..
دوباره جنگ میشود
جنگ تروآ،
میان من و
دنیایی که باورنکرد،
من دزد نیستم.
عشق..
بامن چنین میکند.
عشق میکشاندم..
به سمت جنون،
به قصه ها، به کتابها
به افسانه ای که خون میخورد،
تا بزرگ شود.
خون یک عاشق
خون یک فرهاد،
خونی که جریان دارد
لای ستون ستون بیستون.
عشق میکشاندم..
به راه بی بازگشت
تا دروازه های مرگ وزندگی،
چه مرگ باشد،
چه محکومیتی
بازجرو اعمال شاقه،
من هرگز ازتو
بر نمیگردم..
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.