Your cart is currently empty!
Tag: رمان
-

کتاب رها در باد
نقد و بررسی تخصصی
کتاب رها در باد اثر جوجو مویز
کتاب رها در باد بسیاری از منقدان این اثر مویز را جزو آثار ضعیف او قلمداد میکنند
اما برای طرفداران مویز، هر کتابی از او ارزش خواندن دارد. با هم کمی در مورد این کتاب میخوانیم:
میوه خارجی یا رها در باد؟
عنوان اصلی این کتاب «میوه خارجی» است اما در انگلیس و آمریکا با نام «رها در باد» منتشر شده است.
«میوهی خارجی» در سال 2003 برای اولین بار بر روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفت.
کتاب در همان چاپهای اول از استقبال بسیار خوبی برخوردار شد.
این رمان بلافاصله در آمریکا نیز با تیراژ بالا منتشر شد و توانست در مدت کمی جزو پرفروشهای نیویورک تایمز قرار گیرد.
البته نسخهی آمریکایی این رمان با عنوان «افتاده در باد» منتشر شده بود
که به اعتقاد بسیاری نامی به مراتب ضعیفتر از نام اصلی کتاب است.
کتاب برای اولین بار نویسندهاش را برندهی جایزهی بهترین رمان عاشقانهی سال کرد و از این رو به زبانهای بسیاری ترجمه شد
خلاصه اثر
دربارهی داستان این رمان میتوان گفت: «حوادث داستانی این رمان،
در یک شهر ساحلی به نام “مرهام”، در نزدیکی لندن، اتفاق میافتد.
شهر کوچکی که همه ساکنین آن از زندگی یکدیگر باخبرند. “لُتی” دختر پناهندهای است
که مادر وی علاقهای به نگهداری او ندارد. لُتی حالا با خانواده هلدن در مرهام زندگی میکند و به آنها در کار خانه کمک میکند.
در طول داستان رابطه دوستی محکمی میان وی ودختر خانواده هولدن به نام “سلیا” شکل میگیرد.
در فصل دوم داستان به ۵۰ سال بعد میرود و زندگانی “دیزی پارسونز”
که همسرش به دلیل سرباز زدن از مسئولیت بچه تازه به دنیا آمده شان ترکش کرده روایت میشود.
گرچه زندگانی این افراد و سایر شخصیتها به نام های آدلین و فرانسس و کامیل در دو زمان متفاوت از یکدیگر رخ میدهد
لیکن مکانی که اتفاقات اصلی در آن جریان دارد باعث درهم تنیده شدن داستانهای مختلف میشود.»
در مورد خانم نویسنده

«مویز» نویسندهی بریتانیایی است که سالها روزنامهنگاری کرده است.
اولین رمان او در سال 2002 منتشر شد و تاکنون سیزده رمان از او به چاپ رسیده است.
کتابهای او تاکنون به یازده زبان ترجمه شدهاند و همگی جزو آثار پرفروش قرار گرفتهاند.
مویز تا سیسالگی در لندن زندگی کرده است و یکباره تصمیم میگیرد
به مزرعهای در کمبریج نقل مکان کند تا بتواند به دور از هیاهوی شهری به نوشتن بپردازد.
هرچند به گفتهی خودش در این فضا گاهی افسردگی به سراغش میآید
و برای همین یک دفتر کار در لندن هم در اختیار اوست تا بتواند بیشتر با آدمها در ارتباط باشد.
او دارای سه فرزند است که یک از آن ها به لحاظ جسمی دارای ناتوانی است.
در واقع شخصیت «ویل» در رمان نیز به نوعی بر اساس الهامی از تصور زندگی بزرگسالی پسرش،
درذهن مویز شکل گرفته است. به گفتهی خودش آدم رمانتیکی نیست اما به شدت واقعگراست.
شاید همین موضوع باعث شده است نقاط اوج و فرود داستانهایش کمی متفاوت با داستانهای عاشقانه دیگر جلوه دهد.
-

کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
نقد و بررسی اجمالی
رابین شارما در کتاب راهبی که فراریاش را فروخت ، سعی دارد
دریچهای از بعد برتر وجودمان را برایمان بشکافد،
دریچهای که در 24 ساعت شبانه روز یا حتی شاید در همهی عمر، لحظهای هم به آن توجه نداشته باشیم،
غافل از اینکه فقط اوست که میماند. بیش از ده سال پیش، کتابی چاپ شد
که از آن زمان تاکنون، زندگی میلیونها نفر را دگرگون کرده است.
داستان جولیان منتل، وکیل مشهوری که موفقیت مادی حیرتانگیزش نقابی بود بر خلا عمیق درونیاش.
کتاب راهبی که فراریاش را فروخت (The Monk Who Sold His Ferrari)، ابتدا به تعدادی اندک چاپ شد
اما به سرعت، هیاهویی بر پا کرد و دهان به دهان گشت.
این کتاب اکنون به هفتاد زبان منتشر شده و از پرفروشترین کتابهای بینالمللی است.
پیام این کتاب در سراسر جهان پخش شد، پیامی ساده و در عین حال قدرتمند که حاوی امید،
الهام و موفقیتی اصیل است. این داستان الهامبخش آرام آرام پاسخ بزرگترین سوالات زندگی را در اختیارتان قرار میدهد،
درست مانند فرآیندی عملی که در ایجاد خوشبختی، سرزندگی، شادی و آرامش درونی به شما کمک میکند
تا در انتهای عمر، به زندگیتان افتخار کنید.
رابین شارما (Robin Sharma)، پیامی مهم برای همهی ما دارد، پیامی که میتواند زندگیمان را تغییر دهد.
او نوعی کتاب راهنما دربارهی خشنودی فردی در این روزگار آشفته نوشته است.
رابین شارما
نویسندهای شناخته شده در سطح بینالمللی است که یازده کتاب دربارهی اصول مدیریت تألیف کرده است.
کتابهایش در بیش از شصت کشور دنیا و حدوداً به هفتاد زبان مختلف به چاپ رسیدهاند.
او شهرتش را مرهون کتاب راهبی که فراریاش را فروخت، است.
این اثر در سطح بینالمللی، در فهرست کتابهای پرفروش بوده و میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است.
رابین قبلاً وکیل مدافع بوده و بنیانگذار مؤسسهی بینالمللی مدیریت شارماست.
-

کتاب ربه کا
نقد و بررسی اجمالی
کتاب ربه کا اثر دافنه دو موریه
در قسمتی از این کتاب دافنه دو موریه می خوانیم :
دیشب خواب دیدم که به مندرلی برگشتم و در مقابل دروازه عمارت ایستاده ام
ولی مثل این که من حق ورود به آنجا را نداشتم ، زیرا نرده با قفل بسته شده بود.
دربان را صدا کردم پاسخی نشنیدم وقتی از میان میله های زنگ زده نگاه کردم
اتاق دربان خالی بود و هیچ صدایی از آنجا…
«ربهکا» نام رمان مشهوری است که به قلم بانوی انگلیسی، دافنه دو موریه نوشته شده
این رمان که اولین بار در سال 1938 منتشر شد ،
داستان مشهور عشقی جهان
یکی از داستانهای مشهور عشقی جهان معاصر محسوب میشود.
کتاب به فاصله کوتاهی پس از انتشار، به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شد
و توانست به فروش خوبی دست یابد.
آلفرد هیچکاک کارگردان سینما، در سال 1940 فیلمی بر اساس رمان «ربهکا» ساخت؛
این فیلم که برنده جایزه اسکار شد، بر شهرت دافنه دوموریه افزود.
رمان «ربهکا» اثر دافنه دو موریه با درآمیختن عشق، معما و خشونت، به داستانی جذاب و پرکشش تبدیل شده است؛
نوشتهای خوشخوان و پر از تعلیق که خواننده را با خود تا پایان کتاب همراه میکند.
داستان از زبان زن جوان ندیمهای روایت میشود که تا پایان داستان نام او را نمیفهمیم.
او با مردی ثروتمند آشنا میشود و با او ازدواج میکند.
پس از مدتی، پی میبرد مرد جوان، همسر قبلیاش را در یک حادثه از دست داده، اما…
رمان با این جملات آغاز میشود : «دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر به ماندرلی پای نهادهام.
در نظرم چنین جلوه میکرد که در مقابل دروازه آهنین کاخ ایستادهام
و به طرف گذرگاه پُرپیچ و خم آن نگاه میکنم.
در بسته بود و انبوه شاخههای درختان راه را پنهان ساخته بود.
چند دقیقه متحیر ایستادم و به فکر فرو رفتم : چشمم به قفل بزرگ در و زنجیر قطور آن افتاد
که با گذشتِ روزگار کاملاً زنگ زده بود. چند بار در عالم خواب دربان را صدا کردم
و چون جوابی به گوشم نرسید اطمینان پیدا کردم که قصر متروک و خالی از سکنه است.»
اگر قرار باشد از شاهکارهای کلاسیک عاشقانه در جهان فهرستی تهیه کنیم،
بدون شک نام یکی از کتابهای این فهرست ربکا اثر «دافنه دو موریه» است.
-

سعیده یکتا
نویسنده کتاب پایان یک رویا (سعیده یکتا)
سعیده یکتا
تارهای نقره ای کنار شقیقه هایش ،از تلداد انگشتان دست بیشتر شده بود.هنوز برای سفید شدن موهایش خیلی زود بود!هر تار نقره ای به تنهایی دنیایی از دردها و حرف های نگفته بود.زیر درخت گردو بودند.سرش را روی زانوان بی حس بنفشه گذاشت.بنفشه با نوازش موهای نقره ای مینا را بیرون می کشید و مقابل نور خورشید می گرفت.با دلسوزی گفت:با اینکه برای اومدن اینا هنوز خیلی زود بود اما واقعا قشنگن!
فصل اول
پایان یک رویا (سعیده یکتا)
سعیده یکتا
روزﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺮار ﺑﻮد ﺑﻪ دﯾﺪن ﺳﺎﻣﺎن ﺑﺮود ﺑﯽﺗﺎبﺗﺮ از ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ. اﻣﺮوز ﻫﻢ ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﺎن روزﻫﺎ ﺑﻮد. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ از ﻧﺎﻣﺰدیﺷﺎن ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ اﻣﺎ ﺑﯽﻗﺮاریﻫﺎی او ﻫﻤﭽﻨﺎن اداﻣﻪ داﺷﺖ و او ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﻗﺒﻞ و ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺟﻮد ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺎن ﻋﺸﻖ ﻣﯽورزﯾﺪ. ﺳﺎﻣﺎن ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ از آﺷﻔﺘﮕﯽﻫﺎ و ﮐﻤﺒﻮدﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﻨﺎ آﮔﺎﻫﯽ داﺷﺖ و ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﻨﻮﻧﺪهی درد دلﻫﺎﯾﺶ ﺑﻮد. ﻫﻤﻪی اﯾﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎ ﺟﺮات ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻣﯽداد ﺗﺎ ﻫﺮ آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ در دل و زﻧﺪﮔﯽاش ﻣﯽﮔﺬرد، ﺑﺮای ﺳﺎﻣﺎن ﺑﺎزﮔﻮ ﮐﻨﺪ.
ﺑﺮاﯾﺶ از ﭘﺪری ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ در ﻫﻤﺎن اﺑﺘﺪای ﮐﻮدﮐﯽ وﻗﺘﯽ ﻫﻨﻮز ﺑﻪ ﻣﺪرﺳﻪ ﻧﻤﯽرﻓﺖ و زﯾﺒﺎ، ﺧﻮاﻫﺮش در ﮐﻼس ﺳﻮم درس ﻣﯽﺧﻮاﻧﺪ آﻧﻬﺎ را ﺗﺮک ﮐﺮده و رﻓﺘﻪ ﺑﻮد. و ﻣﺎدری ﮐﻪ ﺟﻮاﻧﯿﺶ را ﺑﻪ ﭘﺎی آﻧﻬﺎ داد و ﺑﺎ ﻫﻤﻪی وﺟﻮدش، از ﺟﺎن و دل ﻣﺎﯾﻪ ﮐﺮد ﺗﺎ آﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.ﻣﺎدرش ﺑﺮاﯾﺶ اﺳﻮهی ﻓﺪاﮐﺎری ﺑﻮد و ﭘﺪر، ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮد در ﺻﻔﺤﻪی اول ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ. ﺣﺘﯽ داﻧﺴﺘﻦ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﭼﯿﺰی از ﻋﻼﻗﻪی ﺳﺎﻣﺎن ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎ ﮐﻢ ﻧﮑﺮده ﺑﻮد و او ﻣﯿﻨﺎ را ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮای ﺧﻮدش و ﻗﻠﺐ ﭘﺎک و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺶ ﻣﯽﭘﺮﺳﺘﯿﺪ. ﺑﺮای ﻣﯿﻨﺎ ﻫﻢ روح ﺑﺰرگقلب های مه گرفته
سعیده یکتا
کوچه ای با خانه های قدیمی پر از برگ پاییزی ، بی شباحت به تابلوی نقاشی نبود! قدم گذاشتن روی برگ های پاییزی و شنیدن صدای خش خش آن ها زیر کفش هایش ، تنها بهانه ای بود تا فکرش را دور کند . ولی پرنده خیالش دست بردار نبود. درگذشته ، نوشیدن یک فنجان چای کنار پدرش برایش امری عادی بود.ولی حالا تبدیل به یک رویای دست نیافتنی شده بود !


-

کتاب دختری با هفت اسم
نقد و بررسی اجمالی
کتاب دختری با هفت اسم : فرار از کره شمالی نوشتۀ هیئون سئو لی ، نگاهی فوقالعاده به زندگی
در یکی از بیرحمترین و مخفی کارترین دیکتاتوریهای جهان و ماجرای مبارزه هراسآور یک زن
برای فرار از دستگیری و رساندن خانوادهاش به آزادی است.
دختری با هفت اسم (The girl with seven names) در سال 2015 منتشر شد
و خیلی زود جزو کتابهای پرفروش نیویورکتایمز قرار گرفت.
همچنین در همان سال نامزد جایزه بهترین اتوبیوگرافی به انتخاب گودریدز شد.
هیئون سئو لی (Hyeonseo Lee) که کودکیاش در کره شمالی سپری میشد
یکی از میلیونها نفری بود که در دام رژیم مخفی کار و ستمگر کمونیست روزگار میگذراندند.
خانه کودکیاش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار میداد و وقتی قحطی دهه 1990 آمد
او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شده است.
با توجه به میزان فقر و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمیتواند چنان که میگفتند «بهترین کشور روی زمین» باشد.
هنگامی که به سن هفده سالگی رسید تصمیم گرفت از کره شمالی بگریزد.
در مخیلهاش هم نمیگنجید که برای اینکه باز هم کنار خانوادهاش باشد باید دوازده سال صبوری کند.
در بخشی از کتاب دختری با هفت اسم میخوانیم :
با صدای گریۀ مادرم از خواب بیدار شدم . مینهو، برادر کوچکم ، هنوز روی زمین کنار من خواب بود .
ناگهان پدرم سراسیمه وارد اتاق شد و فریاد زد «بیدار شین!»
دستهای ما را کشید ، هُلمان داد و از اتاق بیرون کرد . مادرم پشت سرش بود و مثل بید میلرزید.
آسمان صاف بود. غروب شده بود و هوا رو به تاریکی میرفت.
مینهو هنوز گیج خواب بود. به خیابان رفتیم و سرمان را سمت خانه چرخاندیم.
تنها چیزی که به چشم میخورد دود سیاه روغنی بود که از پنجرۀ آشپزخانه بیرون میزد
و شعلههای سیاه آتش که روی دیوارهای بیرون خانه زبانه میکشید.
در کمال تعجب دیدم پدرم با عجله سمت خانه برگشت. صدای غرش عجیبی مثل هجوم طوفان از داخل خانه به گوش رسید.
صدایی مثل بوم . کاشیهای یک قسمت از سقف فرو ریخت،
و گلولهای از آتش مثل یک گل نارنجی رنگ شن به آسمان پرتاب شد و خیابان را روشن کرد.
یک قسمت از خانه غرق در آتش شد و دود غلیظ و سیاهی از بقیۀ پنجرهها بیرون زد.
پدرم کجا بود؟ در یک چشم به هم زدن تمام همسایهها دورمان جمع شدند.
یک نفر با سطل روی آتش آب میریخت-انگار با این کارش آتشسوزی مهار میشد.
صدای غژغژ کردن و از هم گسیختن چوبها بلند شد و بعد هم کل سقف آتش گرفت.
گریه نمیکردم. حتی نفس هم نمیکشیدم. چرا پدرم از خانه بیرون نمیآمد؟
شاید فقط چند ثانیه گذشت اما مثل چند ساعت طول کشید. ناگهان از خانه بیرون آمد و سمت ما دوید.
بدجور سرفه میکرد. تمام هیکلش از دود، سیاه شده بود و صورتش از روغن برق میزد. در هر دستش دو قاب مستطیلی بود.
-

کتاب مرگ ایوان ایلیچ
نقد و بررسی اجمالی
کتاب لئو تولستوی ، مرگ ایوان ایلیچ داستان یک قاضی صاحب منصب روسی را نقل میکند که از قشر مرفه و خوشگذران زمان خویش محسوب میشود،
اما بر اثر بیماری اندک اندک به خود میآید و این سرآغاز معرفتی جدید برای وی میشود
لئو تولستوی به جای اینکه داستان ایوان ایلیچ را با زندگی او آغاز کند، با مرگ او آغاز میکند و با زندگی او پایان میدهد.
پیام داستان نیز ساده و روشن است و تقریبآ همانند همه نوشتههای تولستوی درصدد القای این نکته است
که نوعی از زندگانی که آدمیزاد در پیش گرفته غلط است و شایسته این است که به فطرت خویش بازگردد.
لئو تولستوی، نویسنده روسی، در سال 1828 در یکی از شهرهای مرکزی روسیه متولد شده
و در عمر 82 ساله خویش رمانهای تاریخی ای همچون «جنگ و صلح» ، «آناکارنینا» ، «پتر اول»
چندین مجموعه زندگینامه از مشاهیر جهان و چندین داستان کوتاه به نگارش در آورده است.
کتاب حاضر را انتشارات «باران خرد» منتشر کرده است و در اختیار شما دوستداران کتاب و کتابخوانی قرار می گیرد.
نقد و بررسی تخصصی
کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لئو تولستوی
بسیاری این اثر تولستوی را بهترین اثر او حتی بهتر از اثر مشهورش یعنی «جنگ و صلح» میدانند.
این اثر یکی از موجزترین کتابهای تولستوی است.
تاکنون نقدهای بسیاری بر این اثر تولستوی نوشته شده است.
با هم کمی درمورد آن میخوانیم

انکار ، خشم و سرانجام پذیرش در نقدی بر داستان لئو تولستوی آمده است :
« ایوان وقتی به مرگش نزدیک میشود ، مراحل انکار، ترس ، خشم ، انزجار و در آخر پذیرش را پشت سر میگذارد.
ابتدا نمیخواهد مرگش را قبول کند ، به زندگی گذشته و لذتهای بچگی اش چنگ میزند ، مرگ را شبیه چاهی میبیند که انتهایش تاریکی مطلق است.
ولی رفته رفته مرگ آینه ای مقابل زندگی پیشین خودش میشود ، اشتباهاتش را مثل پتکی به صورتش میکوبد و او را به خودشناسی میرساند.
ایوان در راه رسیدن به مرگ ، مراحل معرفت و شناختش را طی می کند. و در آخر، انتهای همان چاه سیاهی که انتظارش را می کشید،
روشنایی را مییابد. تولستوی در این کتاب از مرگ به عنوان ابزاری برای نشان دادن ارزش زندگی استفاده کرده است
و چه خوب و دقیق هم کارش را بلد بوده.
“ایوان ایلیچ” که معادل واژه اش “انسان فانی” یا همان “آدمیزاد” است ، تک تک ما انسان ها هستیم ، بدون استثنا.
و سرنوشت زندگی ایوان ایلیچ، سرنوشت بشر است. که همه طرز زندگی اشتباهی را پیش میگیریم،
و وقتی بوی مرگ به مشاممان خورد، همهی ما به این سوال برمیخوریم که “آیا واقعا زندگی کرده ام؟
” و انگار چیزی بهتر از مرگ، نمیتواند نشانگر زندگی ما باشد.»
-

کتاب مردان مریخی زنان ونوسی
نقد و بررسی اجمالی
کتاب مردان مریخی زنان ونوسی ، اثری از جان گری است که نخستین بار در سال 1992 به چاپ رسید.
روزی روزگاری مریخی ها و ونوسی ها با هم دیدار کردند، عاشق هم شدند و
به خاطر این که به تفاوت های یکدیگر احترام می گذاشتند و این تفاوت ها را می پذیرفتند، روابط بسیار شاد و آرامش بخشی با هم برقرار کردند.
تا این که به زمین آمدند و فراموشی کار خودش را کرد: آن ها از یاد بردند که به سیاره هایی متفاوت تعلق دارند.
این کتاب که بر اساس سال ها تجربه در مشاوره به افراد و زوج ها به وجود آمده،
به میلیون ها زوج در سراسر جهان کمک کرده تا روابط خود را دگرگون سازند.
این کتاب استثنایی که اکنون به عنوان یک اثر کلاسیک مدرن در نظر گرفته می شود،
به مردان و زنان کمک کرده این موضوع را درک کنند که چقدر می توانند از نظر شیوه ی ارتباط،
نیازهای عاطفی و ساختارهای رفتاری با جنس مخالف خود متفاوت باشند.
کتاب مردان مریخی زنان ونوسی، اسرار داشتن ارتباطی با آرامش و درک را در اختیار مخاطبین قرار می دهد
و به زوج ها کمک می کند تا به صمیمیت و نزدیکی در رابطه شان، شانسی دوباره برای رشد بدهند.
بیوگرافی دکتر جان گری نویسنده کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی
دکتر جان گری یک مشاور روابط آمریکایی است که با کتاب پرفروش خود به نام مردان مریخی، زنان ونوسی شهرت پیدا کرد.
او سعی دارد از طریق ارائه مشاوره به مردان و زنان کمک کند
تا از طریق پذیرش و توجه به اختلافات در زندگی شخصی و حرفه ای، به درک بهتر از یکدیگر برسند.
کتاب ها ، فیلم ها ، سمینارها و کارگاه های بی نظیر گری به میلیون ها انسان کمک کرده است
تا زندگی ، روابط و مدیریت استرس خود را بهبود بخشند.
-

کتاب غرور و تعصب
نقد و بررسی اجمالی
غرور و تعصب
کتاب غرور و تعصب از عاشقانههای کلاسیک جین آستین ، نویسنده مشهور انگلیسی را همین یک ساعت پیش تمام کردم.
بعد از چند روز سر و کله زدن با این رمان خارجی، حال به این نکته میاندیشم
که نویسنده در کتاب تا چه مقدار از دقت، چهره فرهنگی جامعهای که در آن زندگی میکرده را به تصویر بکشد.
داستان او در پیکری زیبا و مدرن، نقطه عطف گذار ادبیات انگلیسی نئوکلاسیسم قرن هجدهم تا رمانتیسم قرن نوزدهم است.
در کنار شخصیت پردازی عالی، جزئیات و ظرافت روابطی که در رمانش آورده است،
توانسه احساسات واقعی و آرزوهای عاشقانه هر خوانندهای را در لذت و ناامیدی از عشق بیدار کند.
حال میفهمم، عشق تا چه میزان در لایههای غرور و تعصب پنهان شده است
و ما غافلان بدون درک آن، جهانی زشت و خشن بنا کردهایم.
جین آستین یکی از نویسندگان مطرح انگلیسی، نوشتن رمان را از سنین نوجوانی شروع کرد.
آستین، قلمی طناز داشت و با روحیات انسانها به خوبی آشنا بود. موضوع بیشتر رمانهای او عشق و مسئله ازدواج بود.
رمان غرور و تعصب دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال 1796 نوشت؛
یعنی زمانی که 21 سال داشت؛ اما کتاب تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد.
با وجود اینکه این کتاب سال ها مورد بی مهری قرار گرفت، اما بسیاری از منتقدان آن را بهترین اثر آستین به شمار میآورند.
جین آستین در بستر زندگی خانوادگی و اجتماعی به بررسی و تحلیل انسانها و روابط میان آنها میپردازد و همچون یک روانشناس آنها را موشکافی میکند
-

کتاب بینوایان
کتاب «بینوایان» اثر «ویکتور هوگو» را «مرضیه صادقی» به فارسی ترجمه کرده است.
این کتاب اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمانهای قرن ۱۹ است؛
«بینوایان با تجسم بی پرده ی بی عدالتی، فقر را به جای فقیر محکوم می کند.
تصویری که این رمان جریان ساز از انقلاب فرانسه، نبرد واترلو، زندگی زیر زمینی مردم و فاضلاب های پاریس
در قرن نوزدهم ارائه می کند، فراموش نشدنی است.» او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرت جهانی دارد.
آثار او به بسیاری از اندیشههای سیاسی و هنری رایج در زمان خویش اشاره کرده
و بازگو کننده تاریخ معاصر فرانسه است.
از برجستهترین آثار او بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد است
ویکتور هوگو متولد 26 فوریه 1802 میلادی است و در سن 83 سالگی، در سال 1885 در گذشت.
ویکتور هوگو به عنوان یکی از بهترین نویسندگان فرانسوی شهرتی جهان دارد
و آثار و اندیشه های سیاسی اش به بسیاری از زبان های زنده دنیا ترجمه شده است.
ویکتور هوگو در زندگی خود روزها و سال های پر فراز و نشیب بسیاری را طی کرد.
او فرزند یکی از فرماندهان ارتش ناپلئون بناپارت بود و در سال های کودکی،
با جدایی مادر از خانواده، فرزند طلاق شد.
والدین وی و به خصوص مادرش آرزو داشت تا ویکتور جوان پزشک شود
اما ویکتور از از اولین سال های جوانی روی به نویسندگی آورد.
در سن 15 سالگی ویکتور جوان با شعر و نوشته هایش مورد توجه برخی از سیاستمداران و اعضای فرهنگستان فرانسه قرار گرفت.
در سن 19 سالگی نیز مورد استقبال ویژه لویی شانزدهم قرار گرفت
و به قدری به اشعار ویکتور هوگو علاقه داشت که سالانه مقرری به وی می پرداخت.
-

کتاب رویای پرواز در بی نهایت

معرفی نویسنده
برندون سندرسون نویسنده ی کتاب رویای پرواز در بی نهایت اهل کشور
آمریکایی است و نویسنده ی داستان های فانتزی و علمی تخیلی است.
او در ۱۹ دسامبر ۱۹۷۵ در لینکلن، نبراسکا، آمریکا به دنیا آمد
برندون از همان دوران نوجوانی، عاشق و شیفته ی رمان های فانتزی شد
و چندین بار تلاش کرد که داستان های خودش را بنویسد
او در زمان تحصیل، داستان های زیادی می نوشت و تا سال 2003، دوازده رمان به رشته ی تحریر درآورد
که همگی منتشر نشده بودند.
برندون مدرک کارشناسیارشد خود را در سال ۲۰۰۵، در رشتهی «خلاقیت در نوشتن»
از دانشگاه بریگم یانگ دریافت نمود. و اولین رمانش در همان سال به چاپ رسید
سندرسون در سال ۲۰۰۷ با امیلی بوشمن ازدواج کرد و آنها دارای دو فرزند پسر شدند.
نقد و بررسی کتاب رویای پرواز در بی نهایت
در این داستان بقایای نژاد انسانها که شکست خوردهاند و تقریباً رو به نابودی هستند
در سیارهای شدهاند و دائماً جنگجویان سیارهای بیگانه و مرموز قرار میگیرند است
نسا که دختر نوجوانی است و در میان آنها زندگی می کند آرزو دارد خلبان شود
وقتی تکههای یک سفینه قدیمی را پیدا میکند متوجه میشود که رویایش میتواند محقق شود
اول باید این صفحه را تعمیر کند و با آن دوره پرواز ببیند
بعد از آنجایی که این سفینه جا ندارد
و منحصر به فرد است باید این دستگاه عجیب و غریب را راضی کند تا او را کمک کند
برندان نویسنده داستان بعد از داستان های قبلی است ایده skyward چه دختر و سفینه ستارهای از به ذهنش خطور کرد
سفر این دختر و مواجهه او با مشکلات نیروهای درون و بیرون و تجربیات او لحظات فوق العاده و سینمایی را خلق کرده
که باعث می شود تا خواننده با اتفاقات همراه شده بخندد و گاهی گریه کند
این داستان پایانی هیجان انگیز دارد و خواننده تا آخر داستان دوست ندارد دست از خواندن کتاب بردارد