رمان بهار را بخاطر بسپار
سعیده یکتا
کتاب حاضر نوشته سعیده یکتا ، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «آرام قدم میزدم و اشک میریختم. شاید بهانهای برای گریه داشتم، نمیدانم.
وقتی آدم احساس دلتنگی داشته باشه،نه برای کس خاصی و یا چیزی،
دیگر دلیلی برای گریههایش ندارد و نمیخواهد و برای هر چیزی حتی کوچک، گریه میکند و اشک میریزد».
رمان پایان یک رویا
کتاب پایان یک رویا نویسنده: سعیده یکتا
ﻓﺼﻞ اول
روزﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻗﺮار ﺑﻮد ﺑﻪ دﯾﺪن ﺳﺎﻣﺎن ﺑﺮود ﺑﯽﺗﺎبﺗﺮ از ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ. اﻣﺮوز ﻫﻢ ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﺎن روزﻫﺎ ﺑﻮد. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ از ﻧﺎﻣﺰدیﺷﺎن ﻣﯽﮔﺬﺷﺖ اﻣﺎ ﺑﯽﻗﺮاریﻫﺎی او ﻫﻤﭽﻨﺎن اداﻣﻪ داﺷﺖ و او ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﻗﺒﻞ و ﺑﺎ ﺗﻤﺎم وﺟﻮد ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺎن ﻋﺸﻖ ﻣﯽورزﯾﺪ. ﺳﺎﻣﺎن ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ از آﺷﻔﺘﮕﯽﻫﺎ و ﮐﻤﺒﻮدﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﻨﺎ آﮔﺎﻫﯽ داﺷﺖ و ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﻨﻮﻧﺪهی درد دلﻫﺎﯾﺶ ﺑﻮد. ﻫﻤﻪی اﯾﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎ ﺟﺮات ﺑﯿﺸﺘﺮی ﻣﯽداد ﺗﺎ ﻫﺮ آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ در دل و زﻧﺪﮔﯽاش ﻣﯽﮔﺬرد، ﺑﺮای ﺳﺎﻣﺎن ﺑﺎزﮔﻮ ﮐﻨﺪ.
ﺑﺮاﯾﺶ از ﭘﺪری ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ در ﻫﻤﺎن اﺑﺘﺪای ﮐﻮدﮐﯽ وﻗﺘﯽ ﻫﻨﻮز ﺑﻪ ﻣﺪرﺳﻪ ﻧﻤﯽرﻓﺖ و زﯾﺒﺎ، ﺧﻮاﻫﺮش در ﮐﻼس ﺳﻮم درس ﻣﯽﺧﻮاﻧﺪ آﻧﻬﺎ را ﺗﺮک ﮐﺮده و رﻓﺘﻪ ﺑﻮد. و ﻣﺎدری ﮐﻪ ﺟﻮاﻧﯿﺶ را ﺑﻪ ﭘﺎی آﻧﻬﺎ داد و ﺑﺎ ﻫﻤﻪی وﺟﻮدش، از ﺟﺎن و دل ﻣﺎﯾﻪ ﮐﺮد ﺗﺎ آﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ.ﻣﺎدرش ﺑﺮاﯾﺶ اﺳﻮهی ﻓﺪاﮐﺎری ﺑﻮد و ﭘﺪر، ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺎﻣﯽ ﺑﻮد در ﺻﻔﺤﻪی اول ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ. ﺣﺘﯽ داﻧﺴﺘﻦ اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﭼﯿﺰی از ﻋﻼﻗﻪی ﺳﺎﻣﺎن ﺑﻪ ﻣﯿﻨﺎ ﮐﻢ ﻧﮑﺮده ﺑﻮد و او ﻣﯿﻨﺎ را ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮای ﺧﻮدش و ﻗﻠﺐ ﭘﺎک و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺶ ﻣﯽﭘﺮﺳﺘﯿﺪ. ﺑﺮای ﻣﯿﻨﺎ ﻫﻢ روح ﺑﺰرگ
سعیده یکتا